مقدمه : اطلاعات ما درباره مهمترين مقاطع زندگي و تحصيلات كليني بسيار اندك است و در مواردي هيچ اطلاعي در دست نداريم . همانطور كه مي دانيم نويسندگان كتابهاي رجالي شيعه در مورد اطلاعات شخصي راويان و فقيهان شيعه چيز زيادي به ما نمي گويند و اين امر در حقيقت به اين نكته باز مي گردد كه در سنت امامي، تراجم نگاریِ مستقل از علم رجال ديرتر از تراجم نگاري سني آغاز شد و در قرون نخستين چندان مورد عنايت نبود .از ديگر سو , منابع کهن رجالی و تاريخی درباره کلينی کمتر اطلاع مهمی را متذکر شده اند . در اين ميان حتی با وجود شهرت کلينی و سفرش به بغداد , نامی از او در الفهرست ابن نديم ( نوشته شده در سال ۳۷۷ق) و يا تاريخ بغداد خطيب بغدادی نيامده است . با وجود پيوند ابن نديم با تشيع امامی و آشنايی وی با رجال شيعه و اختصاص بخشی به رجال اماميه در کتابش , بسيار مايه تعجب است که او نامی از کلينی در اين کتاب نياورده است ؛ گرچه اين احتمال هست که اين نام از نسخه های اين کتاب افتاده باشد . درباره نژاد و تبار دور كليني اطلاعي در منابع ديده نمي شود ، اينكه آيا او اصلا به خاندانهاي عرب ساكن ايران در دو سه قرن نخستين نسب مي رسانده است ، يا اينكه ايراني تبار بوده است . در اين مورد چيزي نمي دانيم . شايد هم اصلاً به خاندانهاي سرياني بين النهرين منتسب بوده است . نام پدر و پدر بزرگش ، آدمي را وسوسه مي كند كه اين احتمال نه چندان جدي را طرح كند . نام پدر و نياي كليني (يعقوب و اسحاق ) از نامهاي ويژه نزد مسلمانان است و گرچه اين نامها توسط بسياري از مسلمانان بكار مي رفته ، ولي بيشتر در میان مسيحيان عرب و سريانی معمول بودند. آيا مي توان ارتباطي ميان خاندان كليني با خاندانهاي مسيحي ساكن ايران پيدا كرد ؟ پرسشي است كه طرح آن کمکی به شناخت ما از کلینی نمی کند. از خاندان وی گزارشهايی در منابع موجود است , اما با اين همه چيز زيادی درباره آنان نمی دانيم .

در مورد تاريخ تولد كليني اطلاعي در منابع نيامده است و تنها بايد بر اساس قرائني و از جمله سالمرگ مشايخ مسلم او در اين باره تاريخي تقريبي پيشنهاد كرد . به همين ترتيب و بر اساس منابع موجود , ما اطلاعي از اينكه كليني در كجا دقيقا متولد شده و در كجا رشد و نمو كرده نداريم و در اين مورد منابع رجالي و تاريخي اماميه ، همانند موارد مشابه بسيار فقير هستند. تنها به دليل شهرت او مي دانيم كه وي از قريه كُلَين بوده است ؛ گرچه حتی در اين مورد هم منابع ما کاملا در جزئیات يکسان نيستند . بهرحال كليني براي تحصيل مي توانسته از همان محيط كوچك روستاي خود و در ميان خانواده اش كه اهل علم و دانش ديني بوده اند ، آغاز كرده باشد . البته روشن است كه كليني اهل ري بوده و طبعا بخش عمده اي از تحصيلات خود را در ري گذرانيده بوده و از امكانات اين شهر بزرگ كه در اين دوره از لحاظ علمي و فعاليتهاي مذهبي از نقاط مهم سرزمين ايران قلمداد مي شده است ، استفاده نموده است . اينكه اين تحصيلات به چه ترتيبي بوده و آيا شامل دانشي جز حديث هم مي شده ، اطلاعي نداريم . طبعا در ري روزگار كليني علوم ديگر ديني و از جمله قرائت ، تفسير ، فقه و كلام هم تدريس مي شد و روشن نيست كه آيا كليني از مشايخ برجسته اين علوم نيز چيزي در ري آموخته است يا خير ؟ استفاده او از مشايخ و استادان سني كه در اين علوم دست داشتند و در اين شهر زندگي مي كرده اند ، هم براي ما روشن نيست. باز ما اطلاع كاملي از سفرهاي علمي او و ميزان بهره گيري وي از مكاتب مختلف حديثي اماميه در شهرهاي مختلف ايران و عراق به اندازه كافي نداريم و به استثنای يک گزارش كه تازه آن را مديون منابع سني هستيم ، تنها از طريق شناسايي مشايخ او در حديث است كه مي توان تا اندازه اي برنامه علمي و آموزشي وي را شناخت . مثلا از ليست مشايخ او اين نکته مسلم است که کلينی برای استفاده از دانش حديث قميان به اين شهر سفر کرده بوده است ؛ يا اينکه می دانيم وی از مشايخ کوفه و بغداد حديث شنيده بوده است . با اين وصف صرفا از اين طريق و نيز به واسطه الکافي ,تنها كتاب باقيمانده كليني ، نمي توان دامنه دانش ، انديشه و فرهنگ كليني را به درستي شناخت . بي ترديد كتاب الكافي تنها دستاورد دانش حديثي كليني نبوده و براي تأليف اين كتاب كليني نيازمند آشنايي با علوم پايه مانند ادب و لغت عربي ، و دانشهايي چون دانش فقه ، كلام و علوم قرآني مانند تفسير نيز بوده است . طبعا تمامي اين دانشها در ري روزگار كليني رواج كامل داشته است و وي مي توانسته با بهره گيري از عالمان و دانشمندان شيعه و سني با اين علوم آشنايي پيدا كرده باشد . طبيعتا آشنايي نزديك وي با فرق و مذاهب مختلفي كه در ريِ روزگار او حضور داشتند ، مايه و غناي فكري و فرهنگي او را فزوني مي بخشيده است .



ما از روابط اجتماعي و مذهبي كليني با اماميه ري و قم و شهرهاي مركزي ايران ، با وجود آنكه او را پيشواي شيعيان امامي ري خوانده اند ، اطلاعي در اختيار نداريم . اين مسئله به طور كلي به نوع روابط وي با اماميه در زمينه هاي اجتماعي و ديني و سياسي نيز مربوط مي شود . في المثل ما هيچ گونه اطلاعي از اينكه كليني چه مناسباتي با خاندانهاي حكومتگر شيعي و رجال و دولتمردان شيعه عصر خود داشته نداريم ؛ كما اينكه نمي دانيم وي در چه شرايط سياسي و اجتماعي در ري كه شهري آميخته از مذاهب گوناگون و هريك با قدرت محلي خود بوده است ، زندگي مي كرده و آيا مناسباتش با حكومت خوب بوده است يا خير . گرچه روشن است كه احوال آشفته ري در روزگار او بي ترديد بر زندگي كليني تأثير مي گزارده است . حتي در دوره سيطره احمد مادرايي بر ري نامي از كليني و یا خاندانش در اين ميان نيامده است .

اين مي تواند به نوعي روحيه كليني و شايد نوعي باور وي در ارتباط با فعاليتهاي اجتماعي / سياسي هم مربوط باشد . بهرحال با توجه به کمبود منابع در اين باره بيش از اين نمي توان به حدس و گمان پناه برد . در مورد شرايط كلي سفر او به بغداد و زندگي وي در آنجا و مناسباتش در اين شهر مهم نيز اطلاع روشني نداريم . بي ترديد آشنايي با اين مسئله ما را براي شناخت بهتر شرايط عرضه و روايت الكافي در بغداد ياري مي رساند . جالب اينکه حتی در مورد سالمرگ او نيز در منابع اختلاف وجود دارد , گرچه مسلم است که کلينی در بغداد درگذشته و مدفن او هم همانجاست .

از خاندان كليني پس از وي اطلاعي نداريم و حتي نمي دانيم كه آيا از او نسلي در ري يا بغداد باقي بوده است يا خير ؟ در مورد كنيه ابو جعفر حتي مي توان آن را به وجود فرزندي به نام جعفر مربوط ندانست ، بلكه آن را كنيه اي كلاسيك براي نام محمد دانست كه با نام و كنيه امام پنجم شيعيان ابو جعفر محمد باقر مناسب افتاده بوده است .