پنج نکتۀ دیگر




12. ارتباط با مجامع ادبی و علمی

این توصیه را از استاد فقید دکتر عباس حرّی به یاد دارم که می‌گفت: «علم در انزوا به دست نمی‌آید». این توصیۀ کلیدی در تمام علوم صادق است و مهارتهای ادبی نیز از آن مستثنی نیست. بدین روی از دیرباز حضور در مجامع ادبی را به شعرآموزان توصیه می‌کردند. برای ویراستاران نیز بسیاری از رموز پیشرفت تنها از این راه دستیاب می‌شود. از این جهت پیشنهاد مورد اشاره در گذشته و اکنون یکسان است.

نکتۀ مورد تفاوت در این دو زمان، آن است که در گذشته برخی از افراد، خصوصاً در شهرستانها و مناطق دوردست و دور از مرکز، نمی‌توانستند این توصیه را عملی کنند، از آن روی که دستشان به حلقه‌های اهل قلم نمی‌رسید، لذا مجبور به هجرت به شهرهای بزرگ بودند، آن هم به شرطی که برایشان مقدور باشد، که طبعاً برای همه امکان نداشت.

اما در این زمان گسترش فضای مجازی این کار را آسان کرده است. هر کسی در هر جای جهان می‌تواند در حلقه‌ها و گروه‌های متعدّد عضو شود، بدون اینکه تن به سفرهای دراز و دشوار بدهد. حذف فاصله‌های مکانی سفر را آسان کرده و بهانه را از افراد تنبل برای ارتباط با دیگران گرفته است.

بدین جهت، عضویت در سایتهای ویرایش توصیۀ جدّی به ویراستاران است. با مختصر گشتی در اینترنت و تلگرام و مانند آنها حلقه‌های متنوّع داخلی و خارجی در این زمینه می‌توان یافت. بیفزایم که برخی از این سایت‌ها و کانال‌های تلگرامی انباشته از پیامهای بازرگانی است که حضور آنها در شأن یک محفل علمی نیست، ولی باید به این مهارت برسیم که از این گونه فضاها بهره گیریم بدون اینکه اسیر سحر و افسون چنین آفتهایی شویم.



13. نگارش و ویرایش قسطی

من خود به تجربه ای در باب نگارش رسیده‌ام که همین سلسله یادداشت به آن شیوه نوشته شد. آن را «قسطی نویسی» نامیده‌ام. این نام را از زندگی جاری مان وام گرفته‌ام. در این زندگیِ قسط مدار که – به مزاح استاد محمد رضا حکیمی، «قائماً بالقسط» شده! – دریافتها و پرداخت‌های موفّق به صورت قسط انجام می‌گیرد. پراکندگی وقت‌ها و گسیختگی زمان و سرعت گرایی عصر ارتباط، حوصلۀ تمرکز بر یک کار را از مردم گرفته و کمتر فرصت به انسان می‌دهد که بطور متمرکز چند سال بر یک کار دوام آورد.

در این موقعیت، کارهایی که در زمان کوتاه ثمر می‌دهد، مشکلی ندارد. ولی کارهای زمان بَر و درازمدت – که غالب کارهای درازمدت و اساسی در این شمارند – چه می‌شود؟

در این وضع و این فضا، یک راهکار برای سامان دادن به کارهای دراز مدت، این است که ابتدا نقشۀ راه برای آنها ترسیم کنیم، بر اساس آن یک جورچین (= پازل) از قطعات مختلف آن سامان دهیم، آنگاه زمانی معیّن در هر روز (ثابت گرچه کم در حدّ نیم ساعت) به آن اختصاص دهیم، و به تدریج آن سلسله را به جایی برسانیم.

این مدلی است که از پرداخت‌های قسطی مالی در زندگی اقتباس کردم، که دیدم مثلا اگر به پرداخت صد میلیون تومان یکجا فکر کنم، نسبت به زندگی سادۀ معلّمی آن را در حدّ محال می‌بینم، ولی وقتی اقساطی شد، پس از گذشت مدتی همین کار انجام شده، بدون اینکه سختی در این پرداخت احساس کنم.

این راهکار، یکی از فروع اصل مداومت است که در همین نوشتار بدان اشاره و تأکید شده است.

مطلبی در همین موضوع به واسطۀ دوست محقق جناب بهراد جعفری از استاد فقید علی اکبر غفاری شنیده‌ام به این مضمون که کتاب شریف و نفیس مرآة العقول، کاری است که علامه مجلسی در اوقات بین الطلوعین هر روز (در طول چند سال) به آن مداومت داشته تا به سامان رسانده است. (ایشان مصدر مکتوب ارائه نکرده است). آقای جعفری می‌گفت که خودش برای تدوین دورۀ سی جلدی «تبیین الکافی فی مرآة العقول و الوافی» - که تصحیح مجدد مرآة العقول است با تعلیقاتی از وافی فیض کاشانی – به همین شیوه عمل کرده و چند سال، بین الطلوعین را به آن اختصاص داد تا به سامان رسید.



14. گنجینۀ ناگفته ها

بزرگان را باید در «ناگفته هایشان» شناخت و راه بزرگی را از آن باید جُست، نه در «گفته ها» که درصد اندکی از اسرار عظمت آنها را نشان می‌دهد. آن ناگفته‌ها سرشار از نکته است و کشف آنها کار اصلی ویراستار ...

در این جهت، «استاد دیدن» در زمینه‌های مختلف ادبی و محتوایی به ویراستار کمک می‌کند که پیوسته و با مداومت، در پی کشف «بهترینها» باشد، به صیدهای زیبا – هر چه زیبا باشند – قناعت نکند، با طبع مشکل پسند خود همواره در صدد «یافتن» باشد و در این راه خسته نشود، بلکه هر لحظه لذت جدیدی را در دستیابی به یافتۀ تازه ای تجربه کند.



15. مداومت

«مداومت» شاه کلید کار هر فرد موفق و مبتکر است، از جمله ویراستار.

از یک شخصیت دینی پر اثر در نقلی صحیح، این سخن رسیده که گفته بود: «از زمان جوانی (حدود سی سالگی) به نوعی تعهد شرعی با خدای خودم کردم که روزی دو ساعت بنویسم». این شخصیت، براین تعهد خود پای فشرده بود، حتی در سفر و بیماری و حج واجب و مانند آن که فرصت مبسوط به دست نمی‌آمد، این تعهد را در روزهای بعد، «قضا می‌کرد». او بر این کار مداومت کرده بود، با وجود انواع گرفتاری‌ها که برای همه پیش می‌آید، تا نزدیک به هشتاد سالگی و آخرین روزهای منتهی به سکتۀ مغزی که به فوتش منجر شد. به همین دلیل، از او صدها کتاب در سطوح مختلف باقی مانده است.

مرحوم شیخ حسین علی راشد تربتی بر یکی دو نسل بسیار اثرگذار شده بود، از آن روی که 37 سال تمام (1320 تا 1357 شمسی) هر هفته نیم ساعت در رادیو ایران سخنان اخلاقی می‌گفت (شبهای جمعه ساعت 8 تا 8 و نیم). در این برنامۀ بی وقفه و بی تعطیل، ایشان مطالب استوار را به زبانی آسان برای عموم مردم باز می‌گفت. تأکید می‌کنم: استوار و آسان. به تعبیر دیگر: «هم سخن خوب می‌گفت و هم خوب سخن می‌گفت». گزارش مکتوب این خطابه‌ها در مجموعه 15 جلدی «سخنرانی‌های راشد در رادیو ایران» گرچه شیرینی و دلنشینی بیان شفاهی مرحوم راشد را ندارد، ولی تا حدّی این مداومت را بر یک سبک ویژه نشان می‌دهد.



16. زود ثمر نمی‌دهد

فقط با خواندن کتابهای آموزشی ویرایش هیچ کسی ویراستار نمی‌شود. بلکه باید بسیار خواند، بسیار نوشت، بسیار نقد کرد و نقد نوشت و نقد شنید، در فرآیندی دراز مدت. همان گونه که با خواندن کتاب رانندگی راننده نمی‌شود و با خواندن کتاب کوهنوردی کوهنورد نمی‌شود.

ویرایش صنعتی فرآیندی زودبازده نیست که در زمانی کوتاه بتوان در آن صاحب مدعا شد. مرحومۀ استاد طاهره صفارزاده می‌گفت: «شعر، نمک صدف نیست که به راحتی از نمکدان بریزد». (با اشاره به پیام بازرگانی که آن روزها برای نمک صدف می‌شد). ویرایش از همان جنس است، لذا این کلام برای ویرایش نیز صادق است.

بعضی می‌پندارند که به محض گذراندن یک یا چند دورۀ کوتاه مدت می‌توانند در کار ویرایش صاحب برند شوند و آن را به عنوان شغل نان و آبداری برگزینند که به وسیلۀ آن با بستگان خود که زمین خوار و دلارفروش اند، رقابت کند!

اینان باید بدانند که ویرایش کاری زود بازده نیست که در مدتی کوتاه ثمر دهد.

دو خاطره آموزنده در این مورد نقل می‌شود.

خاطرۀ اول: یکی از اساتید فلسفه کتابی از اشعار خود به من داد. مروری کردم و گفتگویی در بارۀ اشعارش به لحاظ زبانی و محتوایی و ... ضمن آن به عنوان مزاح گفتم: مباحث فلسفی خشک است ولی ادبیات طبع لطیف می‌طلبد. شما کجا و این طبع لطیف کجا؟ پاسخ داد: حدود چهل سال پیش (سال 1356) استاد سید علی موسوی گرمارودی از تهران به مدرسۀ علمیۀ ما در قم می‌آمد و مباحثی در بارۀ ادبیات و شعر به ما می‌گفت. این برنامه چند ماه بطور هفتگی ادامه یافت نه بیشتر. این طبع شعر، نتیجۀ آن آموزه هاست، البته با تداوم که خودم ادامه دادم و به اینجا رسیده‌ام.

نقل این خاطره بدان جهت است که من در طول زمان به این نتیجه رسیده‌ام که ویرایش مانند شاعری مجموعه ای است از آموزش و مهارت و سلیقه و پشتکار و ارتباط علمی و ... یعنی آموزش مکانیکی محض نیست.

خاطره دوم: یکی از اساتید دانشگاه به من می‌گفت که اگر چند دانشجوی دورۀ دکتری را تحویلت دهم، چه مدت زمانی لازم است تا ویراستار شوند؟ استاد انتظار داشت که همانند یک دورۀ درسی دانشگاهی عدد دقیق (و احتمالا همراه با تضمین) به او بدهم.

گفتم: بستگی دارد با این که افراد چه کسانی باشند با چه سوابق و چه علاقه هایی؟ در پاسخ این پرسش، دانشجوی دکتری بودن مهم نیست، ای بسا افرادی با سطح دانش رایج کمتر که «ذوق ویرایشی» بیشتر دارند و در این زمینه موفق تر از اساتید دانشگاهی عمل می‌کنند. بعلاوه این سؤال مثل این است که کسی بپرسد چه مدت زمان لازم است تا کسی «شاعر» شود؟

نکته این است که ویرایش علم نیست، بلکه مهارتی از جنس هنر است. لذا پیش بینی و برنامه ریزی علمی در باره اش راه به جایی نمی‌برد.

دوست ما اصرار می‌کرد که عددی بگویم و «متن درسی» معرفی کنم. گفتم: متن درسی کافی نیست، چون ویرایش مانند رانندگی است. خواندن کتاب مربوط شاید یک ساعت زمان ببرد، ولی رانندگی واقعی را نمی‌توان فراگرفت مگر با آموزش عملی که ساعتها طول بکشد. این قضیه ای است که بیشتر افراد جامعۀ ما تجربه کرده‌اند. بیشتر رشته‌های ورزشی – اگر نگوییم تمام آنها – بدین گونه‌اند. حال من چه مدتی معین کنیم برای فوتبالیست شدن و کوهنورد شدن و ...؟

من بر بیست سال تأکید می‌کردم، اولاً به این جهت که ظرائف غیر منتظره و ناگفتۀ کار ویرایش زیاد است، که فقط در فرآیند عملی به دست می‌آید. ثانیاً بدان روی که نکات ویرایشی باید بتدریج و با تکرار فراوان به قول قدما «ملکۀ ذهن فرد» شود. یا به تعبیر فلاسفۀ قدیم، از علم حصولی به علم حضوری تبدیل شود.

دوست ما می‌گفت: منظورم دورۀ زمانی برای سطح بالای ویرایش نیست، بلکه همان سطح متوسّط برای اشتغال مورد نظر است. گفتم: بیست سال را برای همان سطح متوسط می‌گویم. البته اگر با نامگذاری یک فرد به ویراستار / نویسنده / مترجم، کار خود را پایان یافته می‌دانید یا فکر می‌کنید او به آموزش مستمرّ نیاز ندارد، سخنی دیگر است. قرنها پیش شاعر در جواب این پندار گفته بود:

نام فروردین نیارد گل به باغ
شب نگردد روشن از نام چراغ!




خلاصه اینکه چند ویژگی برای ویرایش ناگزیر است: سلیقه، ذوق، مطالعۀ مداوم، استمرار در کار، تدریج، احساس شاگردی برای همیشه، قناعت نکردن به آموزشهای نظری و عملی تا پایان عمر، دیدن افقهای دور، زود بازده ندیدن کار ...



بعد التحریر

تدوین و بازنگری این بخش در غروب روز ۲۵ ذی القعده ۱۴۳۹ (۱۷ مرداد ۱۳۹۷) روز دحو الارض انجام می‌شود. این روز بجز جنبۀ عبادی آن، یادآور یک رویداد مهم در تاریخ فرهنگ ماست: آغاز نگارش کتاب سترگ و جاودانۀ الذریعه به دست توانای مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در ۱۱۰ سال پیش (۱۳۲۹ قمری) در سامرّا، که محقق تهرانی نگارش این کتاب را از برکات مجاورت بارگاه مطهّر عسکریّین و خانۀ مسکونی امام مهدی سلام الله علیهم اجمعین می‌دانست و به این مطلب در مقدمۀ الذریعه اشاره می‌کند.

پاداش معنوی این یادداشت را به آن بزرگ مرد تقدیم می‌کنم که به گفتۀ استاد شفیعی کدکنی باید سردیس او در ورودیِ تمام مراکز علمی آموزشی و پژوهشی نصب شود تا همگان، از این «پیر پژوهش» آیین و اخلاق تحقیق بیاموزند و نام و یادش جاودانه بماند.