شهر باستانی حلب در شمال سوریه امروزی، از کهنترین شهرهای سرزمین شام به شمار میآید و در طول دوران اسلامی، از جایگاه تمدّنی و فرهنگی ویژهای برخوردار بوده است. با توجه به اهمّیّت سیاسی این شهر، حکومتهایی همچون بنیحمدان و بنیمرداس، آن را پایتخت سیاسی خود قرار دادند و سایر دولتهای بعدی نیز، شامل آلزنگی، ایّوبیان و مملوکان، با ساخت مدارس دینی متعدّد و خانقاهها و دیگر نهادهای آموزشی، عامل رونق علمی این شهر شدند.<br />
شهر حلب به مدت چند دهه، در اواخر سده پنجم و اوایل سده ششم، به دایره قلمرو سلجوقیان بزرگ درآمد. حکومت سلاجقه در این شهر از سال 478ق آغاز شد؛ زمانی که تاجالدوله تُتُش بن آلبارسلان سلجوقی، پس از محاصره شهر، موفّق به تصرّف آن شد و با قتل امیر شرفالدوله مُسلم بن قُرَیش عُقَیلی، به حکومت ششساله وی بر حلب پایان داد. اما طولی نکشید که تتش با شنیدن خبر لشکرکشی برادر خود ملکشاه سلجوقی به سمت حلب، این شهر را ترک کرد و به دمشق گریخت.<br />
ملکشاه پس از تصرّف حلب در سال 479ق، حاجب خود قسیمالدوله آقسنقر را به حکومت این شهر گماشت و او به مدّت هفت سال، از شوّال 479ق تا جمادیالاولی 487ق، حکومت شهر را عهدهدار بود. تتش بار دیگر در 487ق حلب را تصرّف کرد و آقسنقر را به اسارت درآورد و سپس به دست خود به قتل رساند. یک سال بعد، در پی قتل تتش در جنگ با برادرزادهاش برکیارق در نزدیکی شهر ری، فرزندش فخرالملوک رضوان حکومت حلب را در دست گرفت.<br />
رضوان بن تتش تا زمان مرگ خود در سال 507ق حکومت حلب را در اختیار داشت و سپس فرزندش تاجالدوله آلب ارسلان جانشین او شد. اما پس از یک سال، خادم پدرش لؤلؤ الیایا، او را به قتل رساند و برادر شش سالهاش سلطانشاه بن رضوان را به جایش نشاند. اما خود لؤلؤ الیایا نیز در سال 510ق به قتل رسید و به علت سنّ پایین سلطانشاه، شهر حلب برای مدّت حدود یک دهه، به دست چند تن از امرای بنی اُرتق ـ حاکمان ماردین ـ اداره شد.<br />
در پی وضعیّت آشفته سیاسی ایجاد شده در اواخر حکومت بنیارتق، که با تهدیدهای پیدرپیِ صلیبیان همزمان شده بود، اتابک عمادالدین زنگی که در آغاز از سوی سلطان محمود سلجوقی حکومت موصل را به دست گرفته بود، در سال 521ق لشکری به حلب فرستاد و آن را تصرّف کرد و بدین ترتیب حلب زیر سلطه آلزنگی درآمد. پژوهشگران تاریخ، دوره کوتاه حکومت بنیارتق بر حلب را معمولاً امتداد حکومت سلجوقیان بر این شهر به شمار میآورند.<br />
امروزه از دوره حاکمیّت کوتاه مدّت سلاجقه بر حلب آثار چندانی بهجا نمانده است. از معدود آثار بهجا مانده از این دوره، مسجد و زیارتگاهی در حاشیه جنوبی بافت تاریخی شهر است که به نام «مقام صالحین» شناخته میشود. وجه تسمیه این مسجد یا مقام، وجود چند جایگاه مقدّس کهن در آن است. درون محراب شبستان، سنگی وجود دارد که در باور مردم حلب، محلّ نشستن حضرت ابراهیم (ع) است. در رواق جنوبی مسجد نیز سنگی در کف رواق وجود دارد که فرورفتگی درون آن را قدمگاه حضرت ابراهیم (ع) دانستهاند. در ضلع شرقی مسجد نیز غار کوچکی پایینتر از کف مسجد وجود دارد که به مقام اربعین (= چهل تن) شهرت دارد. 1<br />
همچنین در ضلع شمالی صحن مسجد، مقبره علاءالدین کاسانی (د. 587ق) ـ فقیه حنفی سده ششم ـ قرار دارد که در کنار همسرش فاطمه دختر علاءالدین سمرقندی (د. 539ق) ـ فقیه حنفی مشهور دیگر این دوره ـ به خاک سپرده شده است. 2 تقدّس و اهمّیّت مقام صالحین، باعث شکلگیری یکی از وسیعترین گورستانهای تاریخی حلب در مجاورت آن شده است، که با انتساب به این زیارتگاه به نام «مقبرة الصالحین» شناخته میشود. از جمله آثار قدیم بهدست آمده در این گورستان، قبر صندوقی سنگی امیر نورالدوله بلک بن بهرام (مقتول در 518ق) ـ حاکم ارتقی شهر حلب ـ است که بدنه آن مزیّن به کتیبههای کوفی است و در حال حاضر در موزه ملی دمشق نگهداری میشود.<br />
بر سردر ورودی شبستان مسجد، کتیبهای سنگی به خطّ کوفی از سده پنجم هجری وجود دارد که به خاطر محلّ نصبش، به شکل یک طاق بریده و حجّاری شده است. این کتیبه گویای تاریخ ساخت و نام بانی مسجد است که متن آن را به شرح زیر بازخوانی کردهایم:<br />
پیش از این، برخی از پژوهشگران اهل حلب در تألیفات خود، این کتیبه را بازخوانی کرده اما هیچ تلاشی برای رمزگشایی و شناسایی اسامی یاد شده در آن نکردهاند. ضمن آنکه تاریخ کتیبه را نیز 499 خواندهاند 3 که به باور نگارنده، در بازخوانی خود دچار اشتباه شدهاند و تاریخ درست کتیبه باید 479 باشد.<br />
درباره «ملکالملوک عضدالدوله ابوشجاع احمد»، که بنا بر کتیبه یادشده دستور ساخت بنا را داده است، از منابع تاریخی اطّلاع چندانی به دست نمیآید، یا بهتر است بگوییم به سختی به دست میآید. اما قاعدتاً او را باید فرزند ملکشاه سلجوقی تصوّر کرد، چراکه میدانیم ملکشاه ملقّب به «یمین امیرالمؤمنین» بوده و چنانکه اشاره شد، یک سال پیش از این تاریخ، در 478ق، حلب را به تصرّف خود درآورده بوده است. واضح است که مقصود از امیرالمؤمنین در این لقب، خلیفه عبّاسی است.<br />
تنها تعداد کمی از مورّخان از این فرزند ملکشاه نام بردهاند. برخی از مورّخان عرب، همچون ابن اثیر جزری (د. 630ق) و ابن کثیر دمشقی (د. 774ق)، تنها گزارش ولیّعهدی او را در ذیل حوادث سال 480ق به دست داده و در این باره نوشتهاند که: ملکشاه فرزندش ابوشجاع احمد را ولیّعهد خود تعیین کرد و او را به «ملکالملوک عضدالدوله و تاجالملّه عُدّة امیرالمؤمنین» ملقّب ساخت و به نام او بر منابر بغداد و دیگر شهرها خطبه خوانده شد. 4 <br />
در بیشتر تواریخ دوره سلجوقی که به دست مورّخان ایرانی نگاشته شده (همچون راحة الصدور ابوبکر راوندی) از این فرزند ملکشاه یاد نشده است. عماد اصفهانی (د. 597ق) برای ملکشاه، از چهار فرزند پسر به نامهای برکیارق، محمّد، سنجر و محمود یاد کرده است که به گفته او، از میان آنان، با محمود در کودکی برای سلطنت بیعت کردند. 5 تنها ظهیری نیشابوری در شمار فرزندان ملکشاه، از احمد یاد کرده و جز اشاره به نام مادرش ترکان خاتون، آگاهی دیگری درباره او به دست نداده است. 6<br />
کتیبه مقام صالحین حلب میتواند به عنوان شاهدی مادّی بر گزارش مورّخان عرب صحّه بگذارد. با این حال، به نظر میرسد مورّخان عرب در تعیین تاریخ ولیّعهدی او (سال 480ق) دچار اشتباه شدهاند. چراکه در کتیبه محلّ سخن، که تاریخ آن به یکسال پیش از این تاریخ برمیگردد، از احمد بن ملکشاه با القاب ولیّعهدی یاد شده است. این مسئله میتواند نشاندهنده آن باشد که او لااقل از سال 479ق به ولیّعهدی تعیین و به القاب سلطنتی ملقّب گشته است.<br />
در این کتیبه همچنین از شخص دیگری به نام «تاجالملک ابوالغنائم» به عنوان مجری ساخت بنا یاد شده است. قاعدتاً این شخص باید تاجالملک ابوالغنائم مرزبان بن خسروفیروز فارسی (مقتول در 486ق) باشد که از دولتمردان مشهور دوره ملکشاه سلجوقی بود و برای مدت کوتاهی، در آخرین ماههای حکومت ملکشاه، وزارت او را برعهده داشت. برای تاجالملک ساخت آثار و بناهایی همچون مزار شیخ ابواسحاق شیرازی (د. 476ق) ـ فقیه برجسته شافعی ـ و مدرسه تاجیه (هر دو بنا در بغداد) گزارش شده است. 7<br />
اما آنچه نام تاجالملک را در تاریخ معماری ایران جاویدان کرده، ساخت گنبد شمالی مسجد جمعه اصفهان (در سال 481ق) است که با انتساب به وی، به «گنبد تاجالملک» شناخته میشود و از بهترین آثار معماری بهجا مانده از دوره سلجوقی و از متناسبترین گنبدهای ساخته شده در ایرانِ دورانِ اسلامی به شمار میآید.<br />
در پایان، اشاره به این نکته نیز خالی از لطف نیست که ابن عدیم (د. 660ق)، مورّخ برجسته حلب، در کتاب خود بغیة الطلب شرح حال مختصری برای تاجالملک به دست داده و به آمدن او به حلب در همراهی ملکشاه اشاره کرده است. ابن عدیم نام تاجالملک را بر کتیبه محلّ سخن دیده و با استناد به آن، او را متولّی ساخت مسجد مقام ابراهیم (مقصود: مسجد مقام صالحین) دانسته است. 8<br />
<br />
منبع: گزارش میراث، شماره 101، زمستان 1401 (انتشار: زمستان 1403)، ص10-12.
شهر حلب به مدت چند دهه، در اواخر سده پنجم و اوایل سده ششم، به دایره قلمرو سلجوقیان بزرگ درآمد. حکومت سلاجقه در این شهر از سال 478ق آغاز شد؛ زمانی که تاجالدوله تُتُش بن آلبارسلان سلجوقی، پس از محاصره شهر، موفّق به تصرّف آن شد و با قتل امیر شرفالدوله مُسلم بن قُرَیش عُقَیلی، به حکومت ششساله وی بر حلب پایان داد. اما طولی نکشید که تتش با شنیدن خبر لشکرکشی برادر خود ملکشاه سلجوقی به سمت حلب، این شهر را ترک کرد و به دمشق گریخت.<br />
ملکشاه پس از تصرّف حلب در سال 479ق، حاجب خود قسیمالدوله آقسنقر را به حکومت این شهر گماشت و او به مدّت هفت سال، از شوّال 479ق تا جمادیالاولی 487ق، حکومت شهر را عهدهدار بود. تتش بار دیگر در 487ق حلب را تصرّف کرد و آقسنقر را به اسارت درآورد و سپس به دست خود به قتل رساند. یک سال بعد، در پی قتل تتش در جنگ با برادرزادهاش برکیارق در نزدیکی شهر ری، فرزندش فخرالملوک رضوان حکومت حلب را در دست گرفت.<br />
رضوان بن تتش تا زمان مرگ خود در سال 507ق حکومت حلب را در اختیار داشت و سپس فرزندش تاجالدوله آلب ارسلان جانشین او شد. اما پس از یک سال، خادم پدرش لؤلؤ الیایا، او را به قتل رساند و برادر شش سالهاش سلطانشاه بن رضوان را به جایش نشاند. اما خود لؤلؤ الیایا نیز در سال 510ق به قتل رسید و به علت سنّ پایین سلطانشاه، شهر حلب برای مدّت حدود یک دهه، به دست چند تن از امرای بنی اُرتق ـ حاکمان ماردین ـ اداره شد.<br />
در پی وضعیّت آشفته سیاسی ایجاد شده در اواخر حکومت بنیارتق، که با تهدیدهای پیدرپیِ صلیبیان همزمان شده بود، اتابک عمادالدین زنگی که در آغاز از سوی سلطان محمود سلجوقی حکومت موصل را به دست گرفته بود، در سال 521ق لشکری به حلب فرستاد و آن را تصرّف کرد و بدین ترتیب حلب زیر سلطه آلزنگی درآمد. پژوهشگران تاریخ، دوره کوتاه حکومت بنیارتق بر حلب را معمولاً امتداد حکومت سلجوقیان بر این شهر به شمار میآورند.<br />
امروزه از دوره حاکمیّت کوتاه مدّت سلاجقه بر حلب آثار چندانی بهجا نمانده است. از معدود آثار بهجا مانده از این دوره، مسجد و زیارتگاهی در حاشیه جنوبی بافت تاریخی شهر است که به نام «مقام صالحین» شناخته میشود. وجه تسمیه این مسجد یا مقام، وجود چند جایگاه مقدّس کهن در آن است. درون محراب شبستان، سنگی وجود دارد که در باور مردم حلب، محلّ نشستن حضرت ابراهیم (ع) است. در رواق جنوبی مسجد نیز سنگی در کف رواق وجود دارد که فرورفتگی درون آن را قدمگاه حضرت ابراهیم (ع) دانستهاند. در ضلع شرقی مسجد نیز غار کوچکی پایینتر از کف مسجد وجود دارد که به مقام اربعین (= چهل تن) شهرت دارد. 1
برای توصیف تفصیلی مسجد نک: کامل الغزی، نهر الذهب فی تاریخ حلب، ج2، ص368.
همچنین در ضلع شمالی صحن مسجد، مقبره علاءالدین کاسانی (د. 587ق) ـ فقیه حنفی سده ششم ـ قرار دارد که در کنار همسرش فاطمه دختر علاءالدین سمرقندی (د. 539ق) ـ فقیه حنفی مشهور دیگر این دوره ـ به خاک سپرده شده است. 2
ابوبکر بن مسعود بن احمد، معروف به علاءالدین کاسانی، اصالتاً از شهر «کاسان» ماوراءالنهر (کازان کنونی در جمهوری تاتارستان روسیه)، از فقهای برجسته حنفی در زمان خود بوده و از او اثر مشهوری در فقه حنفی با نام بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، که در شرح کتاب تحفة الفقهاءِ شیخ خود علاءالدین سمرقندی نگاشته، بهجا مانده است. او در دوره نورالدین محمود بن زنگی (حکومت: 541-569ق)، متولّی شیخیّت و تدریس فقه حنفی در مدرسه جاولیه ـ از مدارس حنفی ساخته شده در این دوره ـ گشت و تا پایان عمر، تدریس در این مدرسه را عهدهدار بود (نک: ابن شدّاد حلبی، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام والجزیرة، ج1، قسم 1، ص277).
بر سردر ورودی شبستان مسجد، کتیبهای سنگی به خطّ کوفی از سده پنجم هجری وجود دارد که به خاطر محلّ نصبش، به شکل یک طاق بریده و حجّاری شده است. این کتیبه گویای تاریخ ساخت و نام بانی مسجد است که متن آن را به شرح زیر بازخوانی کردهایم:<br />
[1] بسم الله<br />
[2] الرحمن الرحیم<br />
[3] ممّا امر بعمله ملک الملو<br />
[4] ک عضدالدولة ابوشجاع احمد<br />
[5] ابن یمین امیرالمؤمنین وجری ذلک<br />
[6] علی ید تاج الملک ابوالغنائم فی سنة<br />
[7] تسع وسبعین واربع مائة
[= 479ق]
<br />پیش از این، برخی از پژوهشگران اهل حلب در تألیفات خود، این کتیبه را بازخوانی کرده اما هیچ تلاشی برای رمزگشایی و شناسایی اسامی یاد شده در آن نکردهاند. ضمن آنکه تاریخ کتیبه را نیز 499 خواندهاند 3
محمد اسعد طلس، الآثار الاسلامیة والتاریخیة فی حلب، ص53؛ عبدالله حجّار، معالم حلب الاثریة، ص128.
درباره «ملکالملوک عضدالدوله ابوشجاع احمد»، که بنا بر کتیبه یادشده دستور ساخت بنا را داده است، از منابع تاریخی اطّلاع چندانی به دست نمیآید، یا بهتر است بگوییم به سختی به دست میآید. اما قاعدتاً او را باید فرزند ملکشاه سلجوقی تصوّر کرد، چراکه میدانیم ملکشاه ملقّب به «یمین امیرالمؤمنین» بوده و چنانکه اشاره شد، یک سال پیش از این تاریخ، در 478ق، حلب را به تصرّف خود درآورده بوده است. واضح است که مقصود از امیرالمؤمنین در این لقب، خلیفه عبّاسی است.<br />
تنها تعداد کمی از مورّخان از این فرزند ملکشاه نام بردهاند. برخی از مورّخان عرب، همچون ابن اثیر جزری (د. 630ق) و ابن کثیر دمشقی (د. 774ق)، تنها گزارش ولیّعهدی او را در ذیل حوادث سال 480ق به دست داده و در این باره نوشتهاند که: ملکشاه فرزندش ابوشجاع احمد را ولیّعهد خود تعیین کرد و او را به «ملکالملوک عضدالدوله و تاجالملّه عُدّة امیرالمؤمنین» ملقّب ساخت و به نام او بر منابر بغداد و دیگر شهرها خطبه خوانده شد. 4
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص317؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج16، ص108.
در بیشتر تواریخ دوره سلجوقی که به دست مورّخان ایرانی نگاشته شده (همچون راحة الصدور ابوبکر راوندی) از این فرزند ملکشاه یاد نشده است. عماد اصفهانی (د. 597ق) برای ملکشاه، از چهار فرزند پسر به نامهای برکیارق، محمّد، سنجر و محمود یاد کرده است که به گفته او، از میان آنان، با محمود در کودکی برای سلطنت بیعت کردند. 5
عماد اصفهانی، تاریخ دولة آلسلجوق، ص76.
ظهیری نیشابوری، سلجوقنامه، ص34.
کتیبه مقام صالحین حلب میتواند به عنوان شاهدی مادّی بر گزارش مورّخان عرب صحّه بگذارد. با این حال، به نظر میرسد مورّخان عرب در تعیین تاریخ ولیّعهدی او (سال 480ق) دچار اشتباه شدهاند. چراکه در کتیبه محلّ سخن، که تاریخ آن به یکسال پیش از این تاریخ برمیگردد، از احمد بن ملکشاه با القاب ولیّعهدی یاد شده است. این مسئله میتواند نشاندهنده آن باشد که او لااقل از سال 479ق به ولیّعهدی تعیین و به القاب سلطنتی ملقّب گشته است.<br />
در این کتیبه همچنین از شخص دیگری به نام «تاجالملک ابوالغنائم» به عنوان مجری ساخت بنا یاد شده است. قاعدتاً این شخص باید تاجالملک ابوالغنائم مرزبان بن خسروفیروز فارسی (مقتول در 486ق) باشد که از دولتمردان مشهور دوره ملکشاه سلجوقی بود و برای مدت کوتاهی، در آخرین ماههای حکومت ملکشاه، وزارت او را برعهده داشت. برای تاجالملک ساخت آثار و بناهایی همچون مزار شیخ ابواسحاق شیرازی (د. 476ق) ـ فقیه برجسته شافعی ـ و مدرسه تاجیه (هر دو بنا در بغداد) گزارش شده است. 7
برای آگاهی بیشتر درباره تاجالملک نک: منوچهر پزشک، «تاج الملک»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج14، ص236-238.
اما آنچه نام تاجالملک را در تاریخ معماری ایران جاویدان کرده، ساخت گنبد شمالی مسجد جمعه اصفهان (در سال 481ق) است که با انتساب به وی، به «گنبد تاجالملک» شناخته میشود و از بهترین آثار معماری بهجا مانده از دوره سلجوقی و از متناسبترین گنبدهای ساخته شده در ایرانِ دورانِ اسلامی به شمار میآید.<br />
در پایان، اشاره به این نکته نیز خالی از لطف نیست که ابن عدیم (د. 660ق)، مورّخ برجسته حلب، در کتاب خود بغیة الطلب شرح حال مختصری برای تاجالملک به دست داده و به آمدن او به حلب در همراهی ملکشاه اشاره کرده است. ابن عدیم نام تاجالملک را بر کتیبه محلّ سخن دیده و با استناد به آن، او را متولّی ساخت مسجد مقام ابراهیم (مقصود: مسجد مقام صالحین) دانسته است. 8
ابن عدیم حلبی، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج10، ص358 (چاپ مؤسسة الفرقان).
<br />
منبع: گزارش میراث، شماره 101، زمستان 1401 (انتشار: زمستان 1403)، ص10-12.
- برای توصیف تفصیلی مسجد نک: کامل الغزی، نهر الذهب فی تاریخ حلب، ج2، ص368.
- ابوبکر بن مسعود بن احمد، معروف به علاءالدین کاسانی، اصالتاً از شهر «کاسان» ماوراءالنهر (کازان کنونی در جمهوری تاتارستان روسیه)، از فقهای برجسته حنفی در زمان خود بوده و از او اثر مشهوری در فقه حنفی با نام بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، که در شرح کتاب تحفة الفقهاءِ شیخ خود علاءالدین سمرقندی نگاشته، بهجا مانده است. او در دوره نورالدین محمود بن زنگی (حکومت: 541-569ق)، متولّی شیخیّت و تدریس فقه حنفی در مدرسه جاولیه ـ از مدارس حنفی ساخته شده در این دوره ـ گشت و تا پایان عمر، تدریس در این مدرسه را عهدهدار بود (نک: ابن شدّاد حلبی، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام والجزیرة، ج1، قسم 1، ص277).
- محمد اسعد طلس، الآثار الاسلامیة والتاریخیة فی حلب، ص53؛ عبدالله حجّار، معالم حلب الاثریة، ص128.
- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص317؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج16، ص108.
- عماد اصفهانی، تاریخ دولة آلسلجوق، ص76.
- ظهیری نیشابوری، سلجوقنامه، ص34.
- برای آگاهی بیشتر درباره تاجالملک نک: منوچهر پزشک، «تاج الملک»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج14، ص236-238.
- ابن عدیم حلبی، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج10، ص358 (چاپ مؤسسة الفرقان).